سانایسانای، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

سانای ، شهره پاکی

تقویم تیر

  آمده فصل تابستان                             با خورشيد فروزان   تير و مرداد،شهريور                           مي آيند با تابستان   فصل تابستان است سایه ای می جویم سایه ای پر الفت کوچه ها گرم کلام خانه ها گرم سخن   کودکی با شادی روی خاک نمناک کلبه ای می سازد کلبه ای بی سرما   ان طرف تر دخترک می د...
31 خرداد 1391

یاد دوران دبستان

دختر سیاه چشم من سانای :  چند روزی است که حال وهوای عجیبی دارم در خیال خودم برگشتم به 29 سال پیش ( سال62 ). در ذهن خود دبستان ناهید را مرور می کنم اولین روز مدرسه .در حیاط مدرسه برگه ای در دست آموزگاری است که اسامی دانش آموزان را نوشته ویکی یکی می خواند .کلاس اولی که در آن درس خواندم واقع در طبقه همکف ،اولین کلاس سمت راست ،که پنجره اش درست به کوچه خودمان باز می شد. نیمکت اول، درست کنار دست آموزگار مهربان خانم امینی فر.جایی که آرزوی هر دانش آموزی بود  که اونجا بشیند.آموزگارم زمانی که دیکته می گفت چند مداد در دستش می گرفت هر وقت یکی از دانش آموزان می گفت : " خانم اجازه!  نوک مداد من شکست." یکی از آن مدادها را به او...
31 خرداد 1391
11241 0 15 ادامه مطلب

پیش به سوی آموزش

دخترکم پنجشنبه18 تیرماه یادت نره.  روزی که ساعت ١١به اتفاق من ودریا  برای ثبت نام اولیه  به سوی مهد کودک رفتی. وای خدا ، چه حس عجیبی داشتم ،حسی بزرگی تو، وارد شدنت به اجتماع، شروع جدایی تو از خانواده، .در عین حال که شیرین بود  ولی ته دلم یه نگرانی و دلشوره داشتم. تو چقد خوشحال بودی شکر خدا خیلی مشتاق مهد رفتنی .در مهد، من با مدیر محترم صحبت می کردم وشما یک جا بند نبودی همش به من می گفتی :بیا بریم اتاق بازی را نشانت دهم . آخه یه بار قبلا با دریا اومده بودی و به اتاق ها آشنایی داشتی. باهم به اتقاق بازی رفتیم دوست داشتی بازی کنی  ولی خوب الان وقتش نبود ولی توی حیاط سرسره وتاب ب...
31 خرداد 1391

15 خرداد روز پدر

دخترکم: پدر یعنی عشق و مهربانی پدر یعنی همدم پدر یعنی ایثار پدر یعنی یک دنیا صداقت پدر یعنی دریای بیکران سخاوت پدر یعنی چتری برای بالای سر پدر یعنی دستان گرم پدر یعنی تکیه گاه پدر یعنی كوه استقامت پدر یعنی صدای خوش زندگی پدر یعنی هم‌خوانی با دل پدر یعنی نفس آرام پدر یعنی آرامش خاطر پدر یعنی یک دنیا حرف نگفته پدر یعنی کلمه به کلمه اش محبت پدر یعنی تنها تک چراغ زندگی پدر یعنی تهی از ادعا پدر یعنی دل گرمی قبل از آغاز هر چیز پدر یعنی پناهگاه همه دوران زندگی پدر یعنی جاده های زندگی را با شجاعت هموار کردن پدر یعنی همان دستی که وقت ترس و گریز شانه هایت را می فشارد پدر یعنی یک آغوش باز تا ابد پدر یعنی پدر پدر مهربانی را ز تو آموختم پدر ...
14 خرداد 1391

سفرنامه شمال(عید 87)

سانای جان عید 87 هنوز 6 ماهت تمام نشده بود بار سفر را بستیم و به دیار سرسبز شمال حرکت کردم .مقصد رامسر بود ،خانه خانواده شوهر عمه.مادر شوهر عمه به همراه خانواده برادرش از زیارت آمده بودن ما هم فرصت را غنیمت شمردیم هم دیدارها را تازه کردیم وهم به گشت وگذار پرداختیم . عمه اون موقع نامزد بود. نمای کلی کاخ از قسمت ورودی   قسمت پشت کاخ خیابانی که کاخ را به دریا وصل می کند جاده پر پیچ وخم جواهر ده رودی که دراین دره جاریست صفارود نام دارد. خانه های ویلایی در ته دره بندر انزلی              &...
8 خرداد 1391